A.G

A.G

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 170
بازدید دیروز : 491
بازدید هفته : 2430
بازدید ماه : 2412
بازدید کل : 104560
تعداد مطالب : 329
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1


گئورگ ویلهلم فریدریش هگل

گئورگ ویلهلم فریدریش هگل

گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (به آلمانی: Georg Wilhelm Friedrich Hegel) (۱۷۷۰-۱۸۳۱) فیلسوفی آلمانی که تاثیر قابل توجهی بر دستگاه فلسفی غرب داشت.

 

زندگینامه

هگل در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ ملادی در اشتوتگارت، در خانواده‌ای مومن به تعلیمات لوتری به دنیا آمد. از کودکی در زمینه‌های گوناگونی مانند ادبیات، فلسفه، و موضوعات مختلف دیگر، به مطالعه می‌پرداخت و در این کار از حمایت و تشویق مادرش - که سهم فراوانی در پرورش فکری وی در کودکی داشت - برخوردار بود. پدر او از کارمندان دولت بود.

هگل شیفتهٔ آثار اسپینوزا، کانت، روسو و گوته بود. او تحصیلات دینی خود را در مدرسهٔ دینی پروتستان ادامه داد؛ جایی که با فیلسوف آینده فردریش شلینگ و شاعر فردریش هولدرلین همکلاس و دوست شد. این سه تن باهم در توجه به انقلاب فرانسه و انتقاد از فلسفه کانت همراه بودند.

در ۳۱ سالگی به کمک شلینگ به عنوان همکار او در دانشگاه ینا مشغول تدریس فلسفه شد. آن دو حتی در آن محل مجله‌ای با عنوان فلسفه نیز تاسیس می‌کنند که در مجموع ۵ شماره از آن انتشار می‌یابد. هگل از سال ۱۸۱۸ که به دانشگاه برلین منتقل شده شهرت بسیاری پیدا کرد. هگل در سال ۱۸۳۰ رئیس دانشگاه برلین می‌شود و بالاخره به سال ۱۸۳۱ به سبب شیوع وبا در ۱۴ نوامبر همان سال فوت می‌کند. دست‌نوشته‌های زیادی بعد از مرگ از او به‌جای مانده بود که به مرور تنظیم می‌شود و به صورت کتاب‌های مختلف انتشار می‌یابد.

آثار

هگل در دوران زندگی خود تنها چهار کتاب منتشر ساخت:

  • پدیدارشناسی روح (یا پدیدارشناسی ذهن): برداشت وی از فراگرد آگاهی از ادراک حسی تا دانش مطلق (۱۸۰۷)
  • علم منطق
  • دایرةالمعارف علوم فلسفی
  • مبانی فلسفهٔ حقوق
  • ارباب و بنده

وی همچنین شماری مقاله نیز به چاپ رساند.

آثار هگل به مشکل فهم بودن مشهور هستند. برتراند راسل در تاریخ فلسفهٔ غرب وی را مشکل فهم‌ترین فیلسوف غرب معرفی می‌کند.

ترجمه فارسی آثار هگل

  • فنومنولوژی روح (پدیدارشناسی ذهن)، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، زیبا جبلی (مترجم)، تهران: شفیعی، ۱۳۸۶
  • استقرار شریعت در مذهب مسیح، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، باقر پرهام (مترجم)، تهران: آگاه، ۱۳۸۶
  • عقل در تاریخ، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، حمید عنایت (مترجم)، تهران: شفیعی
  • پیش گفتار پدیدارشناسی جان، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، باقر پرهام (مترجم)، تهران: آگاه، ۱۳۸۶
  • درس گفتارهایی پیرامون فلسفه زیبایی شناسی، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، زیبا جبلی (مترجم)، تهران: آب نگاه، ۱۳۸۵
  • اسپینوزا، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، مسعود سیف (مترجم)، تهران: گفتمان، ۱۳۸۱
  • عناصر فلسفه‌ی حق، هگل، ترجمه‌ی مهبد ایرانی‌طلب، تهران: نشر پروین،

 

 

فلسفه هگل

هگل را می‌توان آخرین فیلسوف مکتب ایدئالیسم دانست.

  • هگل از دید مارکس : مارکس از بزرگترین شاگردان هگل و از جمله کسانی است که فلسفهٔ او را با توجه به نظرات خود باز تعریف کرد.

مارکس به اعتقاد خود هگل را از روی سر، بر روی پاهایش قرار داد. بدین معنا که فلسفه و روش او را که دیالکتیک بود به نحوه پویاتری سرانجام بخشید. مارکس روش دیالکتیک هگل را که بر اصل تضاد برقرار بود در عرصهٔ زندگی بشری وارد کرد.

دیالکتیک فلسفه هگل عبارت بود از انتزاعی که در هنگام رویارویی دو نیروی متضاد در وقایع تاریخی و رویدادهای تعیین‌کننده در تاریخ به وجود می‌آمد.

برای فهم بهتر مطلب می‌توان مثال ملموسی زد : یک آونگ را در نظر بگیرید هر گاه از تعادل خارج شود به اوجی در یک سمت می‌رسد سپس با سرعتی افزوده به سمت دیگر خواهد رفت و اگر نیرویی به آن وارد نشود این بار کمتر از بار قبل منحرف می‌شوند تا در نهایت به تعادل می‌رسد . همین در جامعه انسانی از مسائل اجتمائی تا مسائل روزمره و تصمیمات ساده اتفاق می‌افتد . بدین معنی که هر تصمیمی وقتی در یک سمت از واقعیت قرار می‌گیرد منجر به صحیح به نظر رسیدن سمت دیگر واقعیت می‌شود ولی به هر حال روزی این نوسان به تعادل (یافتن واقعیت) می‌انجامد.

هگل آخرین فیلسوف دستگاه‌ساز تاریخ فلسفه غرب است . اطلاعات وسیع او در جمیع معارف بشری در خور تحسین است . نظام فکری او بر اساس دیالکتیک ابتنا یافته‌است . البته ریشه‌های دیالکتیک را از فلسفهٔ کانت دانسته‌اند اما تفاوت عمدهٔ دیالکتیک هگلی این است که مقولات و مفاهیم انتزاعی مندرج در دیالکتیک او منبعث و موجود در هم‌اند . سه‌پایه‌هایی که هگل ترتیب می‌دهد همگی ارتباطی معرفتی با هم دارند و از هم جدا نیستند. حال آنکه مقولات کانت صرفاً بر اساس تعین خود فیلسوف در کنار هم قرار گرفته‌اند . از خصوصیات مقولات هگل این است که او از جنس به نوع می‌رسد و سپس هر نوعی را جنسی تازه می‌انگارد و از آن به انواع پست‌تر پی می‌برد . مثلاً اولین سه‌پایهٔ فلسفهٔ هگل ، «هستی، نیستی، گردیدن» است. او از هستی آغاز می‌کند. او می‌گوید هستی اولین و روشن‌ترین مفهومی است که ذهن بدان باور دارد و می‌تواند پایهٔ مناسبی برای آغاز فلسفه باشد. اما هستی در خود مفهوم متضاد خویش یعنی نیستی را در بر دارد. هر هستی در خود حاوی نیستی است. هستی او دارای هیچ تعینی نیست و مطلقا نامعین و بی شکل و یکسره تهی است و به یک سخن خلاء محض است . این خلاء محض همان نیستی است. پس هستی نیستی است و نیستی همان هستی است. این گذر از هستی به نیستی به گردیدن می‌انجامدو سه پایه کامل می‌شود. مقوله سوم نقیض دو مقوله دیگر را در خود دارد ولی شامل وجوه وحدت و هماهنگی آنها نیز هست. بدین گونه گردیدن هستی‌ای است که نیستی است یا نیستی‌ای است که هستی است.

 

منابع

  • عناصر فلسفه‌ی حق، هگل، ترجمه‌ی مهبد ایرانی طلب، نشر پروین، ۱۳۷۸
  • عقل در تاریخ، هگل، ترجمه‌ی حمید عنایت، انتشارت شفیعی، ۱۳۷۹

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: alireza ghaffarian تاريخ: پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:گئورگ ویلهلم فریدریش هگل, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد / a.g.loxbog.com تمامی حقوق محفوظ و متعلق است به

ابزار پرش به بالا